آنيتاآنيتا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 13 روز سن داره
مامانه آنیتامامانه آنیتا، تا این لحظه: 35 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره
بابایه آنیتابابایه آنیتا، تا این لحظه: 40 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره
یکی شدنه دلامونیکی شدنه دلامون، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره

آنيتا عسل مامان و بابا

نازنين مادر اين را بدان.....

ارزش يك سال را دانش آموزي كه مردود شده مي داند.   ارزش يك ماه را مادري كه فرزندش نارس بدنيا آمده مي داند.   ارزش يك هفته را سر دبير يك هفته نامه مي داند.   ارزش يك ساعت را عاشقي كه انتظار معشوق را مي كشد مي داند.   ارزش يك دقيقه را شخصي كه از قطار جا مانده مي داند.   ارزش يك ثانيه را آنگه از تصادفي مرگبار جان به در برده مي داند.   هر لحظه گنج بزرگي است گنجت را مفت از دست نده.   باز بخاطر بياور كه زمان به بخاطر هيچ كس منتظر نمي ماند   يادت باشد :*** ديروز به تاريخ پيوست *** لحظه لحظه زندگيت پر از شادي و موفقيت باد ...
28 تير 1392

تقديم به تمام مادران دنيا كه مثل فرشته مي موند

كودك كه آماده تولد بود نزد خدا رفت و از خدا پرسيد: مي گويند فردا شما مرا به زمين مي فرستيد. اما من به اين كوچكي وبدون هيچ كمكي چگونه مي توانم براي زندگي به آنجا بروم ؟ خداوند پاسخ داد: از ميان تعداد بسياري از فرشتگان من يكي را براي تو در نظر گرفته ام او در انتظار توست واز تو نگهداري خواهد كرد  كودك دوباره پرسيد: ما اينجا در بهشت من هيچ كاري جز خنديدن و آواز خواندن ندارم و اينها براي شادي من كافي هستند. خداوند گفت: فرشته ي تو برايت آواز خواهد خواند وهر روز به تو لبخند خواهد زد. تو عشق او را احساس خواهي كرد و شاد خواهي بود. كودك ادامه داد: من چطور مي توانم بفهمم مردم چه مي گويند وقتي زبان آنها را نمي دانم ؟؟ خداوند او را...
27 تير 1392

مناجات با خدا

آمده ام به درگهت تضرع ودعا كنم زسوز دل بخوانمت شور و نوا به پا كنم هزار بار وبيشتر توبه اگر شكسته ام آمده ام بار دگر به توبه ام وفا كنم يك شب اگر نيامدم به درگهت بهر نياز كنون به گريه خوانمت به مثل ني.نواكنم خشم اگر نموده اي زكرده هاي زشت من به آه وناله آمده ام تا كه تو را رضا كنم فقير و زار وخسته ام .حقير ودل شكسته ام تو هم اگر برانيم.كجاروم چه هاكنم     خدايا خانواده ام را در پناه خودت از جميع بلاياي دنيوي واخروي در امان بدار **رمضان مبارك ** التماس دعا ...
27 تير 1392

هميشه دعا كنيم ....

هميشه دعا كنيم : چشماني داشته باشيم كه بهترين ها را در آدم ها ببينند قلبي كه خطا كارترين ها را ببخشد ذهني كه بديها را فراموش كند و روحي كه هيچ گاه ايمانش به خدا را از دست ندهد ......  با آرزوي قبولي طاعات و عبادت همه ي عزيزان آمين يا رب العالمين
25 تير 1392

مادرانه

غصه ي تو براي من شادي من براي تو دلت گرفت بگو خودم گريه كنم بجاي تو روزاي خوب براي تو شباي بد براي من بيستاي قرمز مال تو نمره ي رد براي من نتاي رنگي مال تو شعر غم انگيز مال من بهار و عطرش مال تو برگاي پاييز مال من گلاي قرمز مال تو گلاي پرپر مال من قصه اول مال تو حرفاي آخر مال من  وق سفر براي تو درد سفر براي من رسيدناش براي تو فكر خطر براي من لذت خنده مال توبارون ريه مال من صدآفرين مال تو حرف گلايه مال من آتيش عشقم مال تو كتاب سوختن مال من عمر زياد تو فال تو رنج زياد تو فال من قصه طلايي مال تو موندن وساختن مال من هميشه بردن مال تو هميشه باختن مال من تموم دنيا رو ميدم صورت ماهت مال من سوار دور قصه هام من ...
25 تير 1392

اگه يه روز بزرگ شدي......

دخترم اگه يه روزي بزرگ شدي عروس شدي يادت باشه همسرتو مثل بچه ات دوسش داشته باشي اگه ميگم مثل بچه ات بخاطر اينه كه ما آدما هيچ وقت بچه مونو ترد و رها نميكنيم حتي اگه بدترين بچه باشه بازم پيش پدر ومادر عزيز و دوست داشتنيه اگه ما آدما با اين ديد تفكر به زندگيمون نگاه كنيم هرگز از هم بدمون نمياد و هميشه همديگر و دوست خواهيم داشت درسته خدا طلاق رو تو زندگي ما آدما قرار داده حق انتخاب داده اما عقل هم داده  كه فكر كنيم مگه ميشه آدم جيگر گوششو فراموش كنه يا ازش خسته بشه پس ميگن همسر آدم نيمه ي گمشدشه پس چي!! آدم كه نيمه گمشدشو رها نميكنه !!! پس بياييد همديگر رو دوست داشته باشيم  و تا آخر عهد و پيمانمان در كنار يكديگر به خوبي زن...
13 خرداد 1392

تقديم به تنها دلخوشي زندگيم دختر عزيزم آنيتا :

فرزند عزيزم : آن زمان كه مرا پير و از كار افتاده يافتي: اگر هنگام غذا خوزدن لباس هايم را كثيف كردم ويا نتوانستم لباسهايم را بپوشم..... اگر صحبت هايم تكراري وخسته كننده است .... صبور باش ودركم كن ....... يادت بياور وقتي كوچك بودي مجبور ميشدم بارها و بارها داستاني و برايت تعريف كنم .... وقتي نمي خواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نكن..... وقتي بي خبر از پيشرفت ها ودنياي امروز سوالاتي ميكنم با تمسخر با من ننگر.... وقتي براي اداي كلمات يا مطلبي حافظه ام ياري نمي كند فرصت بده وعصباني نشو... وقتي پاهايم توان راه رفتن ندارند  دستانت را به من بده همانگونه كه تو اولين قدم هايت را كنار من بر مي داشتي.... زماني كه مي گوي...
13 خرداد 1392