شبی که گذشت.........
سلاااااااااام گوگولی مگولی مامان اول از صبح موقعه سحربگم تا یادم نرفته موقعه سحربود بعد از سحری خوردن شما بیداربودین وطبق روال همیشه دنباله من تو آشپزخونه داشتم یخچال روپاک سازی ومرتب میکرد که یهو یه ظرفی از دستم افتاد ومواد روش ریخت زمین وشما هم تا این صحنه رو دیدی سرت رو به حالته سرزنش تکون دادی و هی نوچ نوچ میکردی شما هر وقت کاره بد میکنی من با اخم بهت اینجوری میکنم حالا شما هم تا این صحنه رو دیدی منو مثلا دعوا وسرزنش کردی ((الهییییییی من فدات شم که اینقده حالیته قربونت برم من )) حالا بریم سراغه شبی که گذشت رفتیم فروشگاه جانبو محلمون یه سری چیزابخریم برگشتنی رفتیم پارک سره کوچه ی مادرجون وقتی از پارک برگشتیم ازجلویه دره خونه مادرجونی داشتیم رد میشدیم یهو شمامتوجه شدی بلهههههههههه اینجاخونهی مادرجونه وهی خودتو به سمت خونشون میکشنودی واشاره میکردی یعنی اون دره خونه ی مادجونه ((واقعا برام صحنه ی جالب بود که دخترم خونه ی مادرجونشو میشناسه))
بعدش رفتیم جلوه درخونشون شمادرمیزدی ولی مادرجونی خونه نبودن رفته بودن خونه ی دایی علی اصغر هی بهت میگفتم دره خونه ی علی دایی روبزن میخایم بریم اونجا اما توهی در مادرجونومیزدی خلاصه رفتیم خونه دایی علی که پایین خونه ی مادرجون اینا میشینن ویه ساعتی اونجابودیم بعدش فهمیدیم مادرجون وباباجونی اومدن از خونه ی دایی بلندشدیم ورفتیم بالا تافهمیدی مادر جون بالاس صدات میکنه بدو بدو ازپله هارفتی بالا((همچین هل کرده بودی بیاببین))نمیدونستی از خوشحال بایدچیکارکنی باورم نمیشد یه همچین حرکتی کنی تامادرجون رو دیدی بدوبدو رفتی بغلش ومحکم محکم بغلش کردی وتا 10 دقیقه محکم چسبیده بودی بهش و ولش نمیکردی واقعا صحنه ی فوق العاده جالب بود آخه مادرجونو((مامانه مامان کبری)) یه یه هفته ای میشد که ندیده بودی و واقعا دلت براش تنگ شده بودا فوق العاده صحنه ی جالب بود از دره خونه اشاره کردنت تا این صحنه بغل کردنت بالاخره مادرجون هم خیلییییییییییی درحقت مادری کردی حتی ازمنم بیشترتر واون موقع که تو توان هیچ کاری نداشتی اون بود که تو رو تروخشک میکرد وعاشقانه وبدون منتی برات مادری کرد ((دخترم یادت باشه مادره من فقط یه مادرنیست یه فرشته اس)) پس همیشه عاشقانه مثل الان که اینجوری بغلش کردی واصلا حاضرنبودی بیای پایین دوسش داشته باش وهمیشه بهش احترام بزار ((یادت باشه اون در حقه من وتو خیلییییییییییییییی از خودگذشتگی کرد))
مادر یعنییییییییییییییییییییییییییی:تو مادرم
عاشقانه دوستت دارم مادرم
هرگز از یاد نخواهم برد که برایه شادی دله من در روز تولدم در اول دبیرستان چه کردی
واقعا صمیمانه وازته دل دوستت دارم