توانمدی های آنیتاخانم..............
سلااااام گل مامان ، امید زندگیم، الان که دارم این مطالبو برات مینویسم تو هم کنا منی نمیدونم روزی که
داری اینو میخونی کجایی وباکی هستی ، نمیدونم اون روز من تو این دنیا هستم یانه فقط از خدا میخام هرجا
که هستی پیش هرکه که هستی شاد باشی و خوشبخت و از خدا میخام که عاقبت بخیر بشی دختر گلم
، آنیتای من امروز میخام برات از این روزا بگم::
تازگیا میتونی دست دسی کنی، به مامان میگی:: مه مه ،؛به بابا میگی: ب به
بهت میگم بوس بده قشنگ بوس میدی لباتو مچسبونی بهم و هی تندتند باز میکنی بوس میدی
میگم سلام کن سرتو هی بالا و پایین میبری
دردر میگی تا در آپارتمان باز میشه خوشحال میشی جیغ میکشی و ذوق میکنی
وقتی سمت بخاری میری خودت هی میگی جیز جیز خیلی خیلی باحال میگی
راستی اینم بهت بگم پری شب تونستی بدون کمک تا5 قدم راه بری ولی بعدش افتادی زمین
مامانی عزیز دلم فردا تولدته به تاریخ قمری یعنی 23 ربیع الاوله امروزم که اینا رو نوشتم 4 بهمن 1392
فقط 12 روز دیگه تا تولد اصلیت باقی مونده (( تولدت به قمری مبارک)) مامانی نمیدونی وقتی دیدم
میتونی 5 قدم راه بری چقدر از ته دل خوشحال شدم یه حس عالی که آی مردم ببینید دخترم داره راه
میره الانم که دارم اینو برات مینویسم بغض تو گلومه بغض خوشحالیه چون روز به روز دارم موفقیتتو که
داری تلاش میکنی راه بری میبینم برام یک دنیا میارزه انگار دنیا رو بهم دادن ماه من خیلی لحظات
شیرینیه برام انشاالله خدا به همه ی اونایی کا دوست دارن نی نی دارن شن یه نی نیه سالم بده
دخترنازنینم انشاالله یه روز ببینم که تو هم مامان شدی و اون وقته که میفهمی من چی دارم میگم به
امید اون روز ((((((((((((((( دوست دار همیشگیت مادرت:::: کبری)))))))))))))))))))))))))))))
4 بهمن 1392 ((12 روز مانده تا تولد دخترم آنیتا))))