آنيتاآنيتا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره
مامانه آنیتامامانه آنیتا، تا این لحظه: 35 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره
بابایه آنیتابابایه آنیتا، تا این لحظه: 40 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره
یکی شدنه دلامونیکی شدنه دلامون، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

آنيتا عسل مامان و بابا

من فقط یک کمی خاک بودم و بس.......

1392/7/27 23:16
نویسنده : مامانه آنیتا
225 بازدید
اشتراک گذاری

سال ها پیش از این

زیر یک سنگ گوشه ای از زمین

من فقط یک کمی خاک بودم همین

یک کمی خاک که دعایش

پر زدن آن سوی پرده ی آسمان بود

آرزویش همیشه

دیدن آخرین قله ی کهکشان بود

 

خاک هر شب دعا کرد

از ته دل خدا را صدا کرد

یک شب آخر دعایش اثر کرد

یک فرشته تمام زمین را خبر کرد

و خدا تکه ای خاک برداشت

آسمان را در آن کاشت

خاک را

توی دستان خود ورز داد

روح خود را به او قرض داد

خاک

توی دست خدا نور شد

پر گرفت از زمین دور شد

 

راستی

من همان خاک خوشبخت

من همان نور هستم

پس چرا گاهی اوقات

این همه از خدا دور هستم ؟

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

بهار
2 آبان 92 16:00
چون خدا خیلـــــــــــــی لجبازه.
تازه تا یه حرفم میزنیم ، بهش بر میخوره دودمان آدمو به باد میده.


نگوووووووووووووو خدا خیلی مهربووووونه هافقط میخاد ما رو امتحان کنه تابعدا بیشتر بهمون بده